دنیا وآمال وآرزوهای من

چرک نویسهایی که گاهی دلتنگی گاهی شوق وگاهی اشکهای منو همراه دارن و فک نکنم بجز خودم کسی ازشون خوشش بیاد^_*

دنیا وآمال وآرزوهای من

چرک نویسهایی که گاهی دلتنگی گاهی شوق وگاهی اشکهای منو همراه دارن و فک نکنم بجز خودم کسی ازشون خوشش بیاد^_*

بارش رحمت!

هرچه که زمان بیشتر میگذره میبینم راه درست از قبلترها داشتم میرفتم و در مسیرم یه جاهایی به میون برو بیراهه خوردم !این نتیجه گیری برام جالب بود!

پ ن :عزیزانم آمادند و دلم آرام گرفت !مهم نیست چقدر ازم دور باشن همیشه بهم نزدیکن !

پ ن 2: من جدا گریه کنم ,ابر جدا یار جدا .....

آفتاب پرست ان!

متاسفانه و صد البته بازم متاسفانه !دو رنگیها گاها چند رنگیها خیلی زیاد شده !گاهی آدم نمیدونه طرف آدمه یا آفتاب پرست :دی؟!

این روزها انگاری دارم رنگهای مختلف آدمها رو میبینم  ماسکهای رنگها رنگی که به صورتشون میزنن وقتی هر فرد دیگری را در ماسک جدیدش میبینه و واکنشهاشون برام جالبه! شایدم خاصیت آدم بودن همینه! که تو روی هم چیزهای قشنگ بگین از پشت همو خراب کنیم یا از چشم دیگران بندازیم و خودمونو به چشم طرف بیاریم!به هرحال ایتز لایف اند فول آو سورپرایز ولی لابه لای این همه چند رنگی بعضیها اون صافی و یه رنگیشون عجیب به چشم میاد!بعضیها ازچشمت میفتن ویه عده دیگه پیشت بالاتر میرن!یه بار یه دوستی میگفت بازی زندگیه فک کنم همینه!فقط یه رنگ باشی بهت برچسبهای مختلفی زده میشه اما میدونی چیه؟!همیشه ازاون دسته ای بودم که دوستداشتم یه گوشه بشینم و خودمو طوری نشون بدم که حواسم نیست و افراد بشناسم!بازم همینکارو میکنم بزار یه عده خودشونو بیشتر ازچشمم بندازن ویه عده خالص بودنشون بیشتر به چشم بیاد!

پ ن :گاهی فکر میکنی رفتارت عجیبه ودرست نیست و درتضاد با اون همهمه مردمه و سعی درتغییرش داری اما بعد از سالها متوجهه میشی نه !رفتارت خیلیم درسته و نیازی به تغییر دادنش برای این مردم نداری ؟!در واقع اگر تغییرش بدی شوکه میشن وعجیب غریب برخورد میکنن!

پ ن 2 : به کسی خرده نمیگیرم !به هرحال همه انسانیم و درحال تجربه کردنیم !

پ ن 3: همچنان در حال تجربه کردنم !این سری آدمها  و برخوردها و واکنشهاشون بیش ازهمیشه برام جالب شده دوستدارم بشینم یه گوشه ببینم هرکس خودشو چطور نشون میده !

پ ن 4 :پدرم عزیزدلم ,مهم نیست چی میشه میدونم همیشه دارمت وپشتمی و این دلگرمم میکنه !اینکه تو هستی برام کافیه!دختر لوس حرص درآرت همیشه دوستت داره وخداروشکرمیکنه که تورو داشته و داره!

پ ن 5: نمیدونم چه وضعیه تا این وقت صبح بیدار باشی!؟از اونور از یه ساعت کمترم راهی زندگی و کارهای روزانه ت بشی!

last time ...

فکر کردم یافته بودمت !فکر کردم دوباره فردی شبیه خودم که اهمیت بده رو پیدا کرده بودم!فک کردم بازم آغوش تو را یافته م!اما گویا سرابی بیش نبود!

خسته م ,خیلی خسته تر از اینکه دوباره تلاش کنم وادامه بدم!میخوام بقیه رو بخودشون بسپرم و مسیرمو تنهایی ادامه بدم!

میخوام درآغوش مهربون ترینم بگریم وبخندم !میخوام دوباره خودمو درآغوش بکشم و بلند فریاد بزنم من فقط میخواستم بهترینها رو کنار افرادی که حس میکردم برای منن زندگی کنم!میخوام فریاد بزنم بگم خسته شدم!خسته شدم از این همه قدر نشناسی ,نقد کردن میخوام بگم خسته م!

فکر میکنم خودم برای خودم کافیم!و باید برای اهدافی که توی ذهنم بود بجنگم وادامه بدم!

فقط امیدوارم آدمهایی که برای منن به پستم بخورن و منو همینجوری که هستم بپذیرن!

امیدوارم بازم کلی حس ناب درکنار افراد دیگه تجربه کنم !ولی خسته م دیگه تلاشی نمیکنم که کسی رو پیدا کنم!مسیرمو میرم وهرکس که تواین مسیر کنارم بود میپذیرم و چندقدمی همراهیش میکنم!

متاسفانه هرچه کنیم !دوستی معنای متفاوتی بین آدمهای اینجا و اونور داره!من اینو میپذیرم و سعی نمیکنم تغییرش بدم!

پ ن : خدایا همیشه کنارم باش و آرامم کن!

پ ن 2: باهات روزهای خوبی داشتم هرچند کوتاه!

remeber?!

همیشه میگفتی تو وکودکی باهم شباهات زیادی دارین!میگفتی خنده هات نگاهت سرزندگیت منو یاد کودکی میندازه !همه اینها رو دارم میگم که برسم به تاب بازی!:)) همیشه توپارک ,من دنبالی تابی بودم که اندازه م باشه و توبا اکراه از سن وسال همراهیم میکردی !اما بعدش بامن میخندیدی و چشهات برق میزد!بعد از یه سال سوار تاب شدم و دلتنگ اون چشها و اون حرفهایی شدم که میگفت این برای سن تونیست ,باشه یکم دیگه سوار شو بریم و بعد میرفت میشست روی نیمکت ومنو نگاه میکرد و لذت میبرد دلم تنگ شده !دلم تنگ شده برای وقتی که تو هلم میدادی !شاید اگر همه چیز به طرز عجیبی انقدر خاص نمود نمیکرد دلتنگی ای هم وجود نداشت!وقتی از تاب سواری لذت میبردم دلم میخواست بودی و اینها رو بهم میگفتی یا خیلی محترمانه روی نیمکت ولو میشدی و منو تماشا میکردی!ولی بعدش که بیشتر تاب بازی کردم دیدم دوستم ,خورشید,خانم باد ,اون لذت خیلی آشنای کودکی بازم در برم گرفت منکر نمیشم یه چیزهایی خالیه ,منکر نمیشم دلتنگ ایام خیلی دورم .ولی بازم با نشاط همونجوری میخندیدم و شاد بودم !امروزم برام خاصه و دلتنگ تبریکی هستم که اول از همه از تومیگرفتم دلتنگ اون کادوهای خاص و برنامه هایی که برامون میچیدی هستم ,دلتنگ اینکه بگی این روزم برای تو کنار گذاشتم .بازم میگم ایکاش همه چیز انقدر خاص نبود !اونجوری دیگه دلتنگی هم نبود!وحالا حیرونم که دقیقا دلتنگ تو هستم یا خاطراتمون؟!حیرونم که  دلتنگ خود قدیمم یا تو؟!هیچی نمیدونم فقط یه چیز میدونم تو در من حل گشتی و من اون بخش وجودیمو دوست داشتم و دارم !میدونم که از جایی که وایستادم راضیم و وقتی تمامی وقایع کنارهم میزارم میبینم واقعا این اتفاقها باید میفتاد!من ,تو را دوست داشتم!ولی دیگه تویی برای من وجود نداره برام سرابی شده که نه میخوام بهش نگاه کنم نه دنبالش بگردم !

پ ن : خسته م و دور وبرم پر از آدمهای خسته :))) 

پ ن 2 : میدونم حسش میکنم امسال برام یه سال خوبیه!همین که تکلیفت باخودت معلوم باشه و بدونی کجایی و به کجا میخوای بری اتفاق خوبیه!

پ ن 3 : یه آدم عجیب دیگه!

پ ن 4 : عزیز دل من ,وجودم ,کسی که برام ازهمه مهتری دوستدارم و تولدت مبارک !کم نیار و ادامه بده!تو میتونی!

baby ...

میگن گذروندن زمان زیادی با افرادی خاص تو را شبیه آنها و آنها را شبیه تو میکند!

وقتی با یه عده زیاد وقت میگذرونی  صحبت میکنی و... طرز فکر و رفتار اونها تاثیری باقی میزاره و درواقع شبیه یه عده و متفاوت از عده دیگری میشی! الانکه چندسال میگذره و اون دونفر کنار هم میزارم میبینم چقدر شبیه هم شدن !این شبیه هم بودن اصلا بد وزشت نیست خیلی هم زیباست !و واقعا از ته دلم براشون خوشحالم و امیدوارم اون شبیه یه روزی سراغ آدمهایی که دنبالشن  بیاد!شاید خودشون متوجهه نشن ولی میبینم چقدر شبیه هم شدن!

پ ن : یه آدم بهاری ام!

دقیقا بهاری !

مودم !

نشاط و انرژیم!

 زیباییم!

پ ن 2 : آغوشت مرا سورپرایز کرد!

پ ن 3 : پیش به سوی هیجانات بسیاری که از الان میتونم حسشون کنم!

پ ن 4: قوی تر از قبل شدم !و ممنونم مهربونترینم!